احتمالا گوش هایم کنده شدداند که دیگر سردشان نیست. حتما کنده شده اند این را خوب می دانم چون همیشه در سرما اولین جایی که یخ می زند نوک دماغ و گوشها هستند.
یعنی میشود؟ چرا نشود؟ مگر همان زمستانی که مجید توی بوران دماوند گیر افتاده بود گوشهایش از سرما کنده نشدند. عجب فضاحتی بود. نباید بی عقلی میکرد: بدون کلاه و دستکش زده بود به کود. وقتی از شدت سرما دیگر گوشهایش را احساس نکرده بود دستهایش را به گوش های یخ زده اش کشیده بود و گوش ها مثل تکه ای نان لواش ترد و خشک شده، افتاده بودند توی برفها. گوشهایش مثل قیر. سیاه شده بودند.
شابک: | 9786229596999 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 225 گرم |
سال انتشار: | 1401 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | پالتوئی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 256 |
پیشنهاد ما