ناشر: انتشارات ثالث
نویسنده: فیودر داستایفسکی
مترجم: میترا نظریان
شابک: 9786004059404
18٬000٬000 ریال
برادران کارامازوف آخرین رمان فیودر میخایلُویچ داستایفسکی ماهانه در مجلۀ ادبی و اجتماعی ـ سیاسی روسکی وِستنیک یا «پیام آور روسی» به سردبیری کاتکوف و در طول سال های 1878 تا 1880 چاپ می شد. داستایفسکی این اثر را اولین قسمت از رمان حماسی «سرگذشت گناهکار اعظم» می دانست. نگارش این اثر در نوامبر 1880 به پایان رسید و نویسنده دو ماه پس از انتشار آن درگذشت.
این رمان واپسین اثر و نتیجۀ تمامی آفرینش های ادبی اوست، حال آن که مدت ها پیش از خلق اثر بیش تر فصل های آن با ایده ها و تصاویر گوناگون از داستان های فرعی و رویدادهای متنوع در ذهن نویسنده شکل گرفته بود.
در دهۀ 1850 داستایفسکی در تبعیدگاه اُمسک با دیمیتری ایلینسکی آشنا شد، مردی که به ناحق به جرم پدرکشی محکوم شده بود. داستان او، پیش از آن که به پروتوتایپی برای شخصیت دیمیتری کارامازوف تبدیل بشود، دو بار نویسنده او را در رمان یادداشت های خانۀ بی روح شرح داده است. پس از پایان دورۀ تبعید، داستایفسکی از نزدیک با منتقد معروف، آپولون گریگوریِف، آشنا شد و از سبک زندگی این منتقد ــ عشق به عیاشی و کولی ها، زندگی پرشور و پرتلاطم با زنان و تضاد میان رفتار بیرونی و هیجانات درونی اش ــ تا حد زیادی برای پرداخت شخصیت دیمیتری کارامازوف الهام گرفت.
در آثار دهه های 1850-1860 شخصیت هایی ظاهر شده اند که می توان آن ها را اسلاف قهرمانان رمان برادران کارامازوف دانست. از مهم ترین این اسلاف می توان به این ها اشاره کرد: آلیوشا والکوفسکیِ رمان تحقیرشدگان و بیچارگان و شاهزاده میشکینِ رمان ابله به عنوان اسلافِ آلیوشا کارامازوف؛ یِوگراف یِژِویکین و فوما آپیسکینِ رمانِ روستای استپانچیکووا و ساکنانش و لبدفِ رمان ابله به عنوان اسلافِ فیودر کارامازوف؛ ایپولیت ترنتیِفِ رمانِ ابله به عنوان سلفِ ایوان کارامازوف؛ ویدوپلاسفِ رمان روستای استپانچیکووا و ساکنانش به عنوان سلفِ اسمِردیکُف.
در 1862 داستایفسکی در مقدمۀ ترجمۀ رمان «نوتردام پاریس» ویکتور هوگو، که ما به نام گوژپشت نوتردام می شناسیم، از تمایل خود به زورآزمایی با دانته و خلق رمانی با ماهیت دایرة المعارفی سخن گفته است؛ اثری که به طور جامع و همه جانبه تمایلات و ویژگی های عصر خود را به تصویر بکشد. رمان های جنایت و مکافات و ابله که پس از آن خلق شده اند، و از رستاخیز روحیِ انسانی تباه شده و بازگشت به ذات انسانی سخن می گویند، حاصل رویکرد نویسنده به وظیفۀ دشواری است که برای خود تعیین کرده بود. در طول سال هایی که لف تالستوی رمان جنگ و صلح را به پایان می رساند، داستایفسکی طرح حماسه ای را در ذهن خود می چید با محوریت رستاخیز انسانی که سقوط کرده و به تباهی رسیده است. او در 1868 در نامه هایی به آپولون مایکوف از نیّت خود برای نوشتن رمانی چندجلدی به نام «الحاد» گفته و قهرمان اصلی آن را چنین توصیف کرده است: او شخصی است که در سفر به روسیه از خداباوری به خداناباوری می رسد و سپس با آشنایی با آرمان «مسیح روسی» دوباره به خداباوری بازمی گردد. در 1869 «الحاد» جای خود را به «سرگذشت گناهکار اعظم» داد که رابطه ای پیوسته و ناگسستنی با طرحی دارد که با عنوان «الحاد» در ذهن داستایفسکی شکل گرفته بود؛ هر دو طرح برخی از ویژگی ها و گره های داستانی برادران کارامازوف را در خود داشتند.
شابک: | 9786004059404 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان خارجی |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 1402 گرم |
سال انتشار: | 1404 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | پالتوئی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 1410 |
پیشنهاد ما