ناشر: پرسمان/تهران
نویسنده: زهرا ژیان اول
شابک: 9786001871375
140٬000 ریال
کالا در حال حاضر موجود نمی باشد
سرم را به زیر انداختم. چیزی نداشتم که به او بگویم. چه باید میگفتم؟ میگفتم در اوج جوانی بیوه شدهام و فرزندی یتیم در بطنم رشد میکند؟ یا این که کس و کاری ندارم و تنها و آواره شدهام؟ از زندگی زناشویی چیزی برایم نمانده جز فرزند یتیمی که دختر و پسر بودنش هم معلوم نیست؟ مقصدی ندارم و به دنبال یافتن مکانی به مشهد میروم؟ حتی نمیدانم وقتی به آنجا رسیدم به کجا بروم. با این حرفها پیر زن در موردم چه فکری میکرد؟ چه باید بگویم؟
پیر زن از من خواست اگر راحت نیستم، کنار پنجره بنشینم و من نیز قبول کردم. ظاهراً پیر زن از چهرهی درماندهام، تنهاییام را حس کرده بود و با چهرهی نورانی که هرگز در مادرم ندیدم، آدرسش را به من داد و خواست اگر روزی دلم خواست به دیدارش بروم. با شوقی عظیم قبول کردم و آدرس او را، که فاطمه صغری نام داشت گرفتم، او با نوهاش از خانهی دخترش برمیگشت، پیر زن تسبیحی به من داد تا همیشه به یادش باشم و هر وقت به یادش افتادم، یکی دو تسبیح برایش صلوات بفرستم. تسبیح را گرفتم، لحن ساده و مهربانش مرا شیفتهی خود کرد.
دلم میخواست سرم را روی شانههای مهربانش بگذارم و از آن لحظات کوتاه و لحن ساده و دل سرشار از محبت بیدریغش لذت ببرم، به او نگاه کردم و شانههایش مرا به سوی خود کشاند. در چهرهاش نور ایمان موج میزد و دانههای تسبیح را یکی یکی میچرخاند و صلوات میفرستاد.
بیاختیار سرم را روی شانهاش گذاشتم و بوسهای بر شانههایش نشاندم. معلوم بود به فرزندانش بدون هیچ توقعی و خالصانه خدمت و محبت کرده است. خوش به حال فرزندانش و خوش به حال فرزندانی که مادری چون او مادرشان است و به آرامی لحظهای خوابیدم. در کنار چنین مادری خوابیدن آرامشی وصفناپذیر به همراه داشت.
شابک: | 9786001871375 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 316 گرم |
سال انتشار: | 1394 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 280 |
پیشنهاد ما