«سرباز کوکی ها» روایت انسان های مهجوری است که غربت هر یک پهنه ای به وسعت و بلندای یک تپه را می پوشاند و هر لحظه شان مثل لحظه ی پیش و لحظه پیش از آن است. انسان هایی که در مدار غربت خود انگار آدمکی کوکی مدام به تکرار یک عادت گرفتارند. اما هریک همچنان چراغ نجات خود را در دوردستی بعید می جویند تا شاید از ظلمت شب بی پایانی که گرفتار آن اند با چنگ زدن به این ریسمان بی در کجایی به در آیند. برای آنان حقیقت چون برف براق و سوزان است و عشق خواب خوشی است که هرگز آن را نمیبینند. دل می بندند اما به خیال، و آن چه می بینند سرابی است از احتمالی بعید در این بلندای بر مرز ناکجا همه چیز چون بی خوابی دور است و دیر، و انسان چه سرباز باشد بر مرزی که با چند نشانه علامت گذاری شده یا هرکس دیگری، همزاد تنهایی است که در نهایت او را به کام خود باز خواهد مکید.
اگر من هم یکی از آن دوربین های آلمانی سیاوش داشتم، میتوانستم طرح چشم های رویا را در گوشه ی صفحه همین مجله بکشم. با این که هیچ وقت نقاش خوبی نبوده ام ما طبیعت بعضی چیزهای خاص، از چنان قانون بی نقصی پیروی میکند که بی ذوق ترین آدم ها هم نمی توانند آن جور که باید ترسیم شان نکنند.
در خیال شان مثلا یا با خودکار روی یک تکه کاغذ، وقتی یک جفت چشم که رنگ شان هم سیاه نیست، آن قدر زیبا هستند که هیچ آدم ناشی ای نمیتواند خدشه ای به آن ها وارد کند پس میشود، میتوان، حتی با نوک انگشت، روی یک لایه غبار حالا هرکجا که نشسته باشد0 هم کشیدشان.
شابک: | 9786003673090 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 1 |
وزن: | 124 گرم |
سال انتشار: | 1397 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 124 |
پیشنهاد ما