گاومیشا که میان کنار برکه آب بخورن تمساح ناغافل پای یکیشون رو میگیره میکشه تو. گاومیشه تقلا میکنه، نعره میزنه التماس میکنه ولی بقیهی گاومیشا از فرصت استفاده میکنن و میبینن تمساح دهنش پره با خیال راحت آبشون رو میخورن. جلیل میگفت آدما الکی خودشون رو گنده کردن. ته قضیه یهجور حیوونیم، ولی من نمیتونستم تحمل کنم یکی به یکی زور بگه. جلیل میگفت این بهخاطر یه چیزی تو مغزمه. حالا توقعم از آدمها کمتر شده. آدمها همینن که هستن. جلیل میگفت شماها هیچی نیستین. پر کاهین. فقط کار رو خرابتر میکنید. گفتم اگه پر کاهیم چطور کار رو خرابتر میکنیم؟ چرا اینقد ازمون میترسین؟ ولمون کنید به حال خودمون. خندهش عصبیم میکرد. حرصم رو درمیآورد.
شابک: | 9786003675957 |
دسته بندی: | عمومی |
موضوع اصلی: | داستان نویسی |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
نوبت چاپ: | 2 |
وزن: | 216 گرم |
سال انتشار: | 1399 |
نگارش: | تألیف |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 224 |
پیشنهاد ما